3asi
عدد المساهمات : 184 0 تاريخ التسجيل : 19/11/2009 العمر : 28 الموقع : http://tvsoft.on.ma/
| موضوع: الحب ولعاشق الجمعة ديسمبر 25, 2009 6:45 am | |
| زندگی بدون احساس یعنی مرگ خاموش خدا رو چه د!!!!!!!!یدی
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای
در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید ، با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را به روی اشکی ازجنس غروبِ
ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی
نمی دانم چرا، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا، تا کی،برای چه؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت
باران چه معصومانه می بارد
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره
با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بالهایش غرق دراندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو
تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو
هزاران باردر هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آن که می دانم تو هرگزیاد من را
با عبورخود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام
برگرد!
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
ومن در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟ شاید به رسم عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.
تازه فهمیدم چقدر آسمون مهربونه وقتی دلم می گیره و بغضم حتی نفس کشیدن رو سخت می کنه گریه اش می گیره می ذاره منم راحت گریه کنم صدای شرشر بارون نمی ذاره کسی صدامو بشنوه جای گل یاسی که همیشه بوش توی بارون آرومم می کرد خیلی خالیهکاش ... بعد رفتنت عزیزم ، بس که تنهایی کشیدم قامتم خمیده از بس ، عشقتو به دوش کشیدم تو غم بی همزبونی ، هی می کشتم لحظه هامو روی برگ های شعرم ، خالی کردم عقده هامو
خاطرت جمع هر جا باشی ، توی غربت یه کسی هست خاطراتت زندگیشه ، اون غریبه خاطرت هست اون که تو هفت آسمونش ، یه ستاره هم نداره اون منم که دلخوشی شه ، گل من کسی رو داره
مثل دیگرون نبودم ، سر راهتو نبستم می دونستم نمیای و چشم به جاده ها نشستم
خاطرت جمع تو دل من ، تو حسابت پاکه پاکه این خطای دل من بود ، اون که افتاده به خاکت
تو روزهایی که نبودی ، نمی دونی چی کشیدم صبح تا شب زخم زبون از هر غریبه ای شنیدم
گل من سرت سلامت ، تو که خوش باشی غمم نیست این همیشه آرزومه ، پس دلیل ماتمم نیست
دیگه از گریه گذشته ، به جنون کشیده کارم تو که خوشبختی عزیزم ، دیگه غصه ای ندارم
پ.ن: این آهنگ رو خیلی دوست دارم... برای همین گذاشتمش رو وبلاگ... پ.ن: حس می کنم همه آهنگای علی لهراسبی وصف حال این روزای منه!
پ.ن: عزیزانی که id من رو دارن و تا امروز با pm قشنگشون منو خوشحال می کردن ...باید بگم متاسفانه id من دیگه فعال نیست... تا اطلاع ثانوی لطف کنید pm های مهمتون رو با عنوان نظر تو وبلاگ بذارید و اگه لازم باشه همینجا جواب میدم
ببخشید...
پ.ن: ایام محرم رو تسلیت می گم و امیدوارم روزهای خوشی در پیش داشته باشین
دوستتون دارم مهربونا
| |
|
sabir25 المراقب العام
عدد المساهمات : 992 4 تاريخ التسجيل : 14/11/2009
| موضوع: رد: الحب ولعاشق السبت يناير 09, 2010 9:24 am | |
| | |
|